عرض مشاركة واحدة
قديم 12-07-2011
  #2
omar faruk
محب فعال
 
تاريخ التسجيل: Dec 2011
المشاركات: 50
معدل تقييم المستوى: 13
omar faruk is on a distinguished road
افتراضي رد: شرح اول ١٨ بيت المثنوي المعنوي لمولانا جلال الدين الرومي قدس سره

بسم الله الرحمن الرحيم

یار با خود در ازل بی ما و من
عشق را می باختی با خویشتن
عاشق و معشوق خود بود او دگر
جز به خود بر خود نمی شد جلوه گر
عشق با حسن و جمالی خویش داشت
دم به دم بر خود نظر را می گماشت
غیر خود بر خود کسی طالب نبود
بر جمالش دیگری راغب نبود
آمد از غیرت نوائی ساز کرد
پرده ای را با دمش دمساز کرد
چون صدای پرده اش اظهار شد
عالم از خواب عدم بیدار شد
هر دو عالم جلوه ای زان یک صداست
این همه شور و شر از آن جلوه خاست
جمله ذرّات عالم سر به سر
هر یکی بگرفت زان رنگی دگر
رنگ با بی رنگ چون دمساز شد
این و آن از یکدگر ممتاز شد
جلوۀ بی رنگ رنگی دادشان
هر یکی بر وفق استعدادشان
رنگ با بی رنگ پر نیرنگ شد
در جهان گه صلح و گاهی جنگ شد
ظلمت رنگ عدمشان چون بخاست
می ندانند رنگ هست نیست نماست
گرچه بی رنگی ز باطن جاذبست
لیک رنگ بر رنگ ظاهر طالبست
هر یکی حیران شده در کار خویش
گام ننهاده ز استعداد بیش
آفتاب و اختر و ماه و فلک
هر چه هست از جنّ و انسان و ملک
هر یکی سرگشته در دور و قرار
جبر را بر خویش کرده اختیار
ما همه محبوس این رنگ و دژم
هر جهت را کرد بر ما صد عدم
چشم و عقل و هوش ما زین خاکدان
گشته اند مفتون رنگ این و آن
ما چو کوران روشنی را منکریم
جز به ظلمات عدم می ننگریم
همچو سنگ آسیا در گردشیم
بی خبر از تاب آب جان و شیم
همچو گرد از باد گرد خویشتن
می تنیم و غافلیم از بادزن
ما همه محبوس قید چند و چون
راه بر بی چون کجا جوییم چون
ما به تقییدات امکان اندریم
ره به سوی شاه مطلق کی بریم
نیست ما را قوّتی تا بر دریم
دام خود را و سوی بالا پریم
هر یکی سرگشته در احوال خویش
آن یکی پس می رود دیگر به پیش
omar faruk غير متواجد حالياً  
رد مع اقتباس